کد مطلب:28469 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:116

نامه امام به کوفیان از ربذه












2148.تاریخ الطبری- به نقل از یزید ضخم-: وقتی خبر عایشه، طلحه و زبیر به علی علیه السلام در مدینه رسید كه آنان به سمت عراق حركت كرده اند، با شتاب از مدینه بیرون رفت و امیدوار بود به آنان برسد و بازشان گردانَد. وقتی به ربذه رسید، به وی خبر دادند كه آنها بسیار دور شده اند. چند روزی در ربذه اقامت گزید. از آنان خبر رسید كه قصد بصره كرده اند. اندوهش برطرف شد و فرمود: «به راستی كه كوفیان به من علاقه مندترند و در میان آنان، سران عرب و شخصیت های برجسته ای هست».

[ و ] از محمّد بن عبد الرحمان بن ابی لیلی، از پدرش نقل است كه می گوید: علی علیه السلام برای كوفیان نوشت:

«به نام خداوند بخشنده مهربان. پس از حمد و سپاس خداوند؛ به راستی كه من شما را و اقامت در میان شما را برگزیدم؛ چون دوستی و مهرورزیِ شما را نسبت به خداوندعز وجل و پیامبر خدا می دانم. پس هركه سوی من آید و مرا یاری دهد، به ندای حقْ پاسخ گفته و وظیفه اش را به انجام رسانده است».[1].

2149.تاریخ الطبری- به نقل از محمّد و طلحه-: وقتی علی علیه السلام به ربذه رسید، در آن جا اقامت گزید و از آن جا محمّد بن ابی بكر و محمّد بن جعفر را به كوفه روانه ساخت و برای اهل كوفه چنین نوشت: «به راستی كه من شما را از میان شهرهای دیگر برگزیدم و برای حوادث پیش آمده، به شما روی آوردم. پس یاران و یاوران دین خدا باشید و ما را یاری دهید و به سوی ما برخیزید. آنچه ما می خواهیم، اصلاح است تا امّت به برادری بازگردند.و هر كس این را دوست بدارد و برگزیند، حق را دوست داشته و برگزیده است، و هر كس این را دشمن بدارد، حق را دشمن داشته و آن را كوچك شمرده است».

آن دو مرد رفتند و علی علیه السلام در رَبَذه ماند و آماده پیكار می شد. پیكی به مدینه فرستاد و آنچه از سلاح و مَركب می خواست، برای او رسید و كارش بالا گرفت و در میان مردم به پا خاست و برایشان سخنرانی كرد و فرمود:

«به راستی كه خداوندعز وجل ما را به واسطه اسلام، گرامی داشت و مرتبه ای بلند بخشید و پس از خواری، كمی، دشمنی و دوریِ از هم، با یكدیگر برادرمان ساخت. مردم بدین سان بودند تا خدا می خواست. اسلام، دین آنان و حقیقت، در میانشان، و قرآن، پیشوایشان بود تا آن كه این مرد (عثمان) به دست این گروه كشته شد؛ گروهی كه شیطان، آنان را برانگیخت تا در میان این امّتْ اختلاف اندازند. بدانید كه این امّت، همیشه پراكنده خواهد بود، چنان كه امّت های پیشین چنین بودند؛ و به خداوند پناه می بریم از شرّ آنچه كه اتّفاق خواهد افتاد».

بار دیگر بازگشت و فرمود:

«به راستی كه به حتمْ آنچه می باید به وقوع پیوندد، اتّفاق خواهد افتاد. بدانید كه این امّت، هفتاد و سه فرقه خواهد شد. بدترینِ آنان، گروهی اند كه خود را به من منسوب می كنند و به رفتار من عمل نمی كنند. به تحقیق كه شما دریافتید و دیدید. به دینتان پایبند باشید و از هدایت پیامبرتان هدایت جویید، و از سنّت او پیروی نمایید، و آنچه را بر شما دشوار آمد، بر قرآنْ عرضه كنید و آنچه را قرآنْ خوب شمرد، بدان پایبند باشید و آنچه را انكار كرد، رد كنید. به پروردگاریِ خداوندعز وجل و دیانت اسلام، و پیامبری محمّدصلی الله علیه وآله و حَكَمیت و پیشوایی قرآن، خشنود باشید».[2].

2150.شرح نهج البلاغة- به نقل از عبد الرحمان بن یسار قرشی، در گزارشِ نامه علی علیه السلام به كوفیان-: چون علی علیه السلام در راه حركت به سوی بصره به ربذه رسید، محمّد بن جعفر بن ابی طالب و محمّد بن ابی بكر را به كوفه فرستاد و این نامه[3] را برای آنان نوشت و در آخرش افزود:

«شما برای من به عنوان برادر و یاوران دین، كافی هستید. پس "انفِرُواْ خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَهِدُواْ بِأَمْوَ لِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ذَ لِكُمْ خَیْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛[4] سبُك بار و گران بار، بسیج شوید و با مال و جانتان در راه خدا جهاد كنید. اگر بدانید، این برای شما بهتر است"».

چون محمّد بن جعفر و محمّد بن ابی بكر برای بسیج مردمْ وارد كوفه شدند، گروهی از مردم، شبانه نزد ابو موسی رفتند و به وی گفتند: نظرت را درباره خروج با این دو نفر به سوی علی علیه السلام برای ما بیان دار.

ابو موسی گفت: راه آخرتْ آن است كه در خانه بمانید و راه دنیا آن است كه با آنان حركت كنید.

ابو موسی با این سخن، از حركت كوفیانْ جلوگیری كرد. این خبر به محمّد بن جعفر و محمّد بن ابی بكر رسید و بر ابو موسی خشم گرفتند.

ابو موسی گفت: به خدا سوگند، بیعت عثمان بر گردن علی و من و شما دو نفر است. اگر تصمیم بر جنگ داشته باشیم، پیش از جنگ با قاتلان عثمان، با كسی دیگر نمی جنگیم. آن دو از نزد ابو موسی بیرون آمدند و به علی علیه السلام پیوستند و ماجرای ابو موسی را به وی گزارش دادند.[5]









    1. تاریخ الطبری: 477/4.
    2. تاریخ الطبری: 478/4، الكامل فی التاریخ: 324/2، البدایة والنهایة: 235/7.
    3. اوّلین نامه در نهج البلاغه.
    4. توبه، آیه 41.
    5. شرح نهج البلاغة: 8/14.نیز، ر.ك: الإمامة والسیاسة: 84/1 و 85.